۱۳۸۹-۰۱-۱۷

محسن مومني شريف

محسن مومني شریف سال 1346در بیجار متولد شد.تحصیلات حوزوی خود را تا پایان سطح ادامه داد و به عنوان قائم مقام مركز آفرينش هاي ادبي و عضو شوراي سياستگذاري اين مركزف مديريت و سياستگذاري فرهنگي را تجربه كرد.سابقه ی فعالیت های فرهنگی او از این قرار است: معلم ، كارشناس امور تربيتي ، مدير كارگاه مفاخر ملي – مذهبي حوزه ، مدير دفتر تاريخ و ادبيات انقلاب اسلامي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، عضو شوراي سياستگذاري پژوهشگاه ادب و هنر و مدرس دانشگاه. ارديبهشت ماه 89 سكان مديريت حوزه هنري به وي سپرده شد.
آثار: پسر خانم آغا (رمان)، زماني براي بزرگ شدن (رمان – برنده جشنواره انتخاب بهترين كتاب دفاع مقدس، جشنواره شهيد غني پور و برگزيده جشنواره بيست سال ادبيات دفاع مقدس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي)، ريشه در آسمان (زندگي نامه)، خاطرات سال هاي نبرد (خاطره)، حكاي پاي دار (زندگي نامۀ داستاني)، اشغال (تاريخي ) و در كمين گل سرخ (زندگي نامه).

سه بانوي اسكي باز بيجاري به تيم ملي دعوت شدند

خبرگزاري فارس: سه بانوي اسكي‌باز شهرستان بيجار با كسب عناوين برتر در مسابقات قهرماني اسكي كشور كه براي نخستين بار در شهرستان بيجار برگزار شد، موفق شدند جواز حضور در تيم ملي اسكي بانوان كشور را كسب كنند.
به گزارش خبرگزاري فارس از سنندج، اين سه بانوي اسكي باز بيجاري براي نخستين بار در مسابقات قهرماني اسكي روي چمن كشور حضور يافتند و توانستند در اين مسابقات جواز حضور در تيم ملي را پيدا كنند.
رئيس فدراسيون اسكي افزود: مسابقات قهرماني كشوري اسكي روي چمن در رده سني آزاد براي نخستين بار در پيست اسكي شهرستان بيجار با حضور چهار تيم از تهران، كرج، همدان و كردستان برگزار شد.
عيسي ساوه‌شمشكي در خصوص استعداد بانوان اسكي باز بيجاري در اين دوره از مسابقات اظهار داشت: با توجه به توسعه فدراسيون اسكي بانوان كشور، اين بانوان ورزشكار توانستند در طول يك هفته تمرين قبل از مسابقات حضور موثري داشته باشند.
رئيس فدراسيون اسكي تصريح كرد: در 15 و 16 مرداد ماه سال جاري مسابقات جام جهاني اسكي روي چمن به ميزباني كشور ايران در پيست بين‌المللي ديزين كرج برگزار خواهد شد كه اميدوارم اين سه بانوي اسكي‌باز كردستاني با حضور در تيم ملي موفقيت و عناوين برتري را در اين مسابقات كسب كنند.
حنانه، شيرين و نوشين كريم خاني از اهالي بيجار امسال براي نخستين بار با فعاليت مستمر در پيست اسكي شهرستان بيجار جواز حضور در تيم ملي اسكي بانوان كشور را كسب كردند. اين سه بانوي ورزشكار دو بار در مسابقات قهرماني كشوري اسكي روي برف بانوان شركت كرده بودند كه در اين رقابت‌ها حائز مقام‌هاي هشتم و نهم انفرادي كشور شدند.
پيست اسكي شهرستان بيجار 650 متر طول دارد كه 330 متر آن براي مسابقات آماده شده و بقيه آن در دست احداث است. اين پيست تنها پيست زمستاني - تابستاني داخل شهر ايران است كه به دليل دارا بودن استانداردهاي لازم در ليست پيست هاي بين المللي قرار گرفته است. گفتني است كه اسكي يكي از ورزش هاي سنتي و ديرينه اين شهرستان محسوب مي شود.

۱۳۸۹-۰۱-۱۶

بيت الله عباس پور

بیت‌الله عباس پور متولد 1356 بيجار و ساكن كرج سال 2003 در ترکیب تیم ملی زيبايي اندام قرار گرفت و در مسابقات جهانی هند به مقام چهارم رسید اما پس از اعلام نتایج آزمایش دوپینگ و محروم شدن نفرات اول تا سوم، عباسپور صاحب گردن آویز طلا شد. او در سال 2005 بار دیگر در رقابت‌های جهانی روی سکو رفت و این بار برنز گرفت. یک سال بعد و در کابوس بازی‌های دوحه، او و هفت ملی‌پوش دیگر قربانی شدند تا تلخ‌ترین نتیجه ممکن برای تیم ملی ایران رقم بخورد. در سال 2007 بیت‌الله در دو مسابقه بین‌المللی شرکت کرد و بعد از کسب مدال طلای مسابقات آسیایی، در وزن 80 کیلو نفر چهارم جهان شد. این بدنساز چندي پیش نيز در مسابقات «آسیایی 2008» برای دومین بار پیاپی قهرمان آسیا شد. متخصصان پرورش اندام از وي به عنوان يك استثنا ياد مي كنند.

كامران جباري

كامران جباري، متولد سال 1360 بيجار، برنده جايزه برتر دومين جشنواره داستان انقلاب با داستان "كلاه پهلوي" و برگزيده چند جشنواره ديگر داستان است. وي درباره داستان يك و نيم ميليون توماني كلاه پهلوي به خبرگزاري كتاب ايران مي گويد:" اين اثر با محوريت بازگويي واقعه مسجد گوهرشاد نوشته و در حاشيه آن به تشريح اوضاع سياسي، اجتماعي دوران حكومت پهلوي اول پرداخته شده است."
وي عنوان مي كند:"متاسفانه بسياري از نويسندگان جوان بدون آگاهي و تحقيق به خلق اثر مي‌پردازند. نويسنده‌اي كه درباره انقلاب قلم مي‌زند بايد كتاب‌هاي تاريخي، سياسي مرتبط با آن دوران را مطالعه كند و سپس مشغول نگارش داستان شود."
جباري، شعارزدگي در داستان انقلاب را عامل دوري از واقعيت مي داند و اعتقاد دارد: "بيان حقيقت در داستان‌هاي انقلاب، باعث ارتباط با مخاطب مي‌شود."

۱۳۸۷-۰۱-۲۱

سعيد آقاخاني

سعيد آقاخاني متولد سال 1350 شهرستان بيجار پس از مطرح شدن به عنوان بازيگر تئاتر حرفه اي در بيجار گروس، كار خود را با تلويزيون به همراه گروه ساعت خوش آغاز كرد و آرام آرام به هدف اصلي خود يعني نويسندگي و كارگرداني نزديك شد. از جمله كارهاي تلويزيوني وي مي توانيم به سريال حبيب آقا (نويسنده) متهم گريخت(نويسنده و بازيگر) پيامك از ديار باقي (نويسنده و بازيگردان) و... اشاره كرد

۱۳۸۶-۱۲-۰۷

زيب النسا زيور گروسي

زيب النسا زيور گروسي از مشهورترين شاعران بانوي كرد و از خان زادگان گروس بوده كه در اواسط قرن دوازدهم در بيجار زندگي كرده است .
در غزل سرایی و هجو طبع غرّایی داشته و اشعار بسیاری گفته که تعداد کمی از آنها باقی مانده است:
دور باد از تن سری کارایش داری نشد
کور به چشمی که لذت بین دیداری نشد
حیف از عمامه زاهد که با صد پیچ و تاب
رشته تزویر گشت و تار زنـّاری نشد
در دیار دوستی بی‌قدری "زیور" ببین
پیر شد "زیب النساء" او را خریداری نشد

ايرج شهسواري

شهيد ايرج شهسواري معاون اداري و مالي وزارت آموزش و پرورش كه هفتم تيرماه 1360درحادثه بمب گذاري حزب جمهوري اسلامي به شهادت رسيد، سال 1325 در شهرستان بيجار متولد شد؛ کودکي را در زادگاهش سپري کرد و تحصيلاتش را تا پايان سال اول دبيرستان در اين شهر به پايان رساند. سپس به منظور ادامه تحصيل به سنندج مهاجرت كرد.
سال 1347 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در روستاهاي اطراف زادگاهش مشغول به کار شد. سال 1348 به شهريار (اطراف تهران) انتقال يافت و ضمن تدريس در قسمت شبانه‌ي مدرسه‌ي عالي ادبيات در رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت. چندي بعد به تهران منتقل شد و باز هم در قسمت شبانه‌ي دانشکده‌ي ادبيات دانشگاه تهران در رشته‌ي ادبيات عرب به تحصيل پرداخت. در سال 53-1352 تحصيل در مقطع کارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي را آغاز کرد. بعد از اتمام تحصيل به دليل فعاليت هاي مذهبي از طرف ساواک مورد بازجويي قرارگرفت. در جريان انقلاب نيز به همراه" سيد جواد شرافت" دانش‌آموزان جنوب تهران را سازماندهي كرد. شهريور ماه سال 1358 با سمت معاون آموزشي ناحيه‌ي 12 تهران 4 ماه خدمت کرد و سپس رياست ناحيه‌ي 13 آموزش و پرورش را تا تاريخ 8/8/59 پذيرفت. پس از آن از طرف آقاي "محمدعلي رجايي" به عنوان معاون اداري و مالي وزارت آموزش و پرورش معرفي و سرانجام در تاريخ هفتم تيرماه سال 1360 در حادثه‌ي بمب‌گذاري حزب جمهوري اسلامي در سن 35 سالگي به شهادت رسيد

۱۳۸۶-۱۲-۰۶

عبدالله رمضان زاده

عبدالله ‌رمضان ‌زاده متولد 1340 بيجار و دكتراي علوم سياسي از دانشگاه لوون بلژيك است. وي پيش از اين كه سخنگوي دولت خاتمي شود، دبير آموزش و پرورش، رييس اداره‌ي طرح و برنامه‌ي وزارت كشور، مدير كل سياسي وزارت كشور و استاندار كردستان بوده است.
از جمله سوابق رمضان زاده مي توان به معاون دبيركل حذب مشاركت، استاد دانشگاه تهران، عضو هيات امناي دانشگاههاي غرب كشور، عضو شورايعالي خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران، رييس فدراسيون بيس بال، عضو هيات امناي دانشگاههاي علوم پزشكي مناطق محروم ، عضو هيات علمي دانشگاه تهران و استاديار دانشكده حقوق و علوم سياسي.
همچنين اجراي پروژه‌ي سايت سخنگو در حوزه‌ي مسووليت دبيرخانه‌ي شوراي اطلاع رساني و تحرك بخشي به ساختار دبيرخانه و دفتر هيات دولت و ....

محمد نصرتي

محمد نصرتي كه او را از جمله بازيكنان نسل جديد فوتبال مي دانند ۲۱ دی ماه سال۱۳۶۰در شهرک سعدی کرج در خانواده اي گروسي متولد شد. او فرزند دوم خانواده ی هفت نفری است
اولين بازي خود را برابر اردن در سال 2002 انجام داد و از آن زمان به بعد در ترکيب اصلي تيم ملي جاي گرفت و به همراه اين تيم به قهرماني بازي هاي آسيايي بوسان رسيد.
در دور مقدماتی جام جهانی 2006، با گل محمد نصرتی مقابل بحرين بازي يک بر صفر به سود ايران پايان يافت که با اين نتيجه كشور ما به جام جهاني راه پيدا كرد. او عاشق بيجار است و معمولا تعطيلات خود را در زادگاه پدري خود مي گذراند

محمود ديني

محمود ديني در سال 1342 در شهر بيجار متولد شد. حضور در جلوي دوربين را از سال 1367 با مجموعه تلويزيوني «آينه عبرت» تجربه كرد و بازي در سينما را از سال 1371 با «تابع قانون» به كارگرداني «محمدعلي بهرامي» كليد زد. بازي ها:
گاوميش ها (۱۳۷۵) گريز از مرگ (۱۳۷۴) حامي (۱۳۷۳) مجازات (۱۳۷۳) مرد كوچك (۱۳۷۳) شاهين طلايي (۱۳۷۲) از بلور خون (۱۳۷۱) تابع قانون (۱۳۷۱)

فرهاد اصلاني

فرهاد اصلاني در سال 1345 در بيجار متولد شد. وي فارغ التحصيل دوره دو ساله كارگرداني و بازيگري خود را در زمينه تئاتر از فرهنگسراي نياوران از سال 1370 گذراند. بازي در تئاتر را از سال 1357 همزمان با تحصيل خود و همچنين بازي در نمايش هاي راديويي از سال 1371 تجربه كرد. حضور در جلوي دوربين را سال 1373 با فيلم «روسري آبي» كاري از «رخشان بني اعتماد» آغاز كرد. بازي ها: پاداش سكوت (۱۳۸۵) پايان راه (۱۳۸۵) غروب شد بيا (۱۳۸۳) من بن لادن نيستم (۱۳۸۳) عشق فيلم (۱۳۸۱) آسمان پرستاره (۱۳۷۸) باشگاه سري (۱۳۷۷) سفر به چزابه (۱۳۷۴) روسري آبي (۱۳۷۳)

محمود شهرياري

خودش مي گويد:خيلي کوچک که بودم، سنگ مثانه داشتم و به همين علت هم خانواده‌ام از بيجار به تهران آمدند. اما مجري هميشه خندان تلويزيون كه خنده و گريه را كار آدم زنده مي داند و نشانه اي از زنده بودن ديگر از تهران دلزده شده. مصاحبه گل آقا را با او بخوانيد:
خبرنگار: خودتان را معرفي كنيد؟
شهرياري: من محمود شهرياري خندان، اهل بيجار گروس هستم كه از همين جا به پدرم اعلام مي‌كنم بيايد مرا از تهران ببرد. لب و لوچه‌ام، كج و كول شد بس كه الكي خنديدم!
خبرنگار: شما معمولاً زياد مي‌خنديد، اولين بار خنده را با چي شروع كرديد؟
شهرياري: با خواندن كتاب «لطفاً لبخند بزنيد»!
خبرنگار: در اين «دنيا» كي بيشتر از همه مردم را خندانده است؟
شهرياري: خودم!
خبرنگار: شما چرا زياد مي‌خنديد؟
شهرياري: چون «خنده بر هر درد بي‌درمان دواست»!
خبرنگار: مردم مي‌گويند خنده‌تان بيش از حد است، آيا به حال خنده‌هايتان فكري كرده‌ايد؟
شهرياري: نخير... من هر وقت مي‌خواهم فكري بكنم، خنده‌ام مي‌گيرد و منصرف مي‌شوم!
خبرنگار: شايع شده است كه شما تمام برنامه‌هاي تلويزيون را قبضه كرده‌ايد؟
شهرياري: نه، تكذيب مي‌كنم. غير از من آقايان ديگري هم هستند!
خبرنگار: ممنون، خدا نگهدار، پيامي براي گفتن نداريد؟
شهرياري: چرا...، هه‌هه‌هه‌هه!

استاد محمدباقر آقاميري

متولد ۱۳۲۹ ياسوكند گروس
فارغ التحصيل رشته نقاشى از دانشگاه هنر
فوق ليسانس گرافيك از دانشگاه تهران
دكتراى درجه يك نقاشى ايرانى از شورايعالى فرهنگ و هنر جمهورى اسلامى ايران
فعاليت هاى هنرى:

تصويرسازى و نقاشى براى بيش از چهل كتاب ادبى و هنرى و مذهبى.
تدريس در دانشكده هاى هنرهاى زيباى دانشگاه تهران، دانشگاههاى هنر، الزهرا ، آزاد، هنرستان هنرهاى تجسمى و تدريس نقاشى ايرانى به صورت خصوصى ، دبير چهارمين دوره بى ينال نقاشى ايرانى
برگزارى چندين نمايشگاه دركشورهاى انگلستان، مجارستان، پاكستان ، بنگلادش ، الجزاير ، كانادا، آمريكا، چين، تاجيكستان ، جمهورى آذربايجان، مالزى ، سوئيس و قبرس
برنده مدال طلا از نمايشگاه جهانى الجزاير در سال ۱۹۸۸

محمد رضا عبدالملكيان

از زبان خودش: در جايي ديگر نوشته‌ام، اگر پدرم سواد داشت و مي‌نوشت، شايد شعر هيچ‌گاه به سراغ من نمي‌آمد. شعر جست‌وجو كرده بود و رفته بود به همان روستاي دورمانده، همان «كيتو»ي پرت‌افتاده. در چند فرسنگي بيجار گروس و در نزديكي همان غاري كه چند دهه بعد سربرآورد و به سراغش رفتند و امروز نام و شناسنامه‌اي دارد، يعني همان غار علي‌صدر؛ و شعر رفته بود به سراغ آن پسر هفت هشت ساله كيتويي كه به تنهايي با مادرش زندگي مي‌كرد.
پدرش دو سالي بود كه رفته بود به سرايي ديگر، و او به سبب آنچه كه از پدر مانده بود و آنچه كه داشتند، در مكتب‌خانة روستاي نزديك و بزرگ‌تر كه «گل‌تپه» گفته مي‌شد و هنوز هم گفته مي‌شود، كار درس و مشق را آغاز كرده بود و با دلبستگي بسيار نيز. اما همان ايام، يعني چند سالي قبل از جنگ جهاني اول، به ناگاه قواي عثماني مي‌آيند، شهر از پي شهر را پشت سر مي‌گذارند و كم‌كم به منطقه بيجار گروس، نزديك و نزديك‌تر مي‌شوند و مردمان كيتو نيز كه چشم باز مي‌كنند با چيرگي و چپاول آنان مواجه مي‌شوند، و چنين است كه شبانه اهالي روستا سر به بيابان مي‌گذارند و هر چند خانوار، به سمت و سويي مي‌روند و آن پسرك هفت هشت ساله هم همراه مادرش و بي‌ مقصدي معين، سه شبانه‌روز راه و بيابان را پشت سر مي‌گذارند و سرانجام به شهر نهاوند مي‌رسند. اما آن پسرك خردسال گروسي، نمي‌داند كه شعر نيز در تمام طول راه، پا به پاي او آمده است، افتاده است و برخاسته است، گريه كرده است و پاهاي او نيز تاول زده است، تشنگي كشيده و بيم آن چند شب بياباني، دست و دل او را هم لرزانده است، اما آمده است، شعر نيز پا به پاي او آمده است
و شعر شروع شد با همين يك بيت، در همان بهار و آن شهر پ‍ُر باغ، در دامنه گروس سر به طاق فلك سوده (و چه اتفاق عجيبي، دشت گروس در بيجار و كوه گروس در نهاوند) و من آغاز شدم با همان يك بيت، در ميانة دو گروس، و گروس سومي كه سالها بعد حلقة اتصال من و ما شد.
به هر حال ادامه راه همان است كه ديگران هم تجربه كرده‌اند. تجربه‌هاي خام و تلاشهاي اميدبخش. تنها چراغ راه، كتابي كوچك و جيبي بود؛ مجموعه غزلي از شاعران معاصر آن زمان: سيمين بهبهاني، پژمان بختياري، رهي معيري، هادي رنجي، اميري فيروزكوهي، شهريار، اوستا، مشفق كاشاني و... كه اين كتاب از سر اتفاق نصيب شده بود، و بعد مكاتبه با مطبوعات، فرستادن و چاپ نشدن، از پا نماندن و ادامه دادن و سه سال بعد چاپ نخستين شعر در مجله اميد ايران آن روز

استاد كامران نجات الهي

همزمان با اوج‏گيري نهضت اسلامي مردم ايران عليه رژيم پهلوي در دوم دي ماه 1357، نزديك به هفتاد تن از استادان و مدرسين دانشگاه‏ها در اعتراض به رفتار خشونت‏آميز مأموران نظامي رژيم شاه و سركوب مبارزات حق‏طلبانه مردم مبارز و مسلمان ايران و نيز تعطيلي دانشگاه‏ها از طرف رژيم، در ساختمان مركزي وزارت علوم در مركز تهران اجتماع و تحصّن كردند. اين تحصُّن، رژيم را به خشم آورد، زيرا ديگر قشرها هم از استادانِ متحصِّن حمايت مي‏كردند. در پي اين تحصّن، عوامل رژيم پهلوي براي درهم شكستن اعتصاب استادان به آنها حمله كردند. در اين تهاجم، استاد كامران نجات اللهي از استادان جوان دانشگاه پلي تكنيك تهران در 27 سالگي به شهادت رسيد. فرداي آن روز در ششم دي ماه 1357، با حضور ده‏ها هزار نفر كه در پيشاپيش آنها، آيت‏اللَّه سيد محمود طالقاني حركت مي‏كرد، پيكر شهيد نجات‏اللهي تشييع شد. مراسم تشييع جنازه استاد نجات اللهي، يكي از صحنه‏هاي خونين دوران انقلاب را رقم زد كه با يورش مزدوران پهلوي به شهادت بيش از 250 نفر از مردم مسلمان در ميدان انقلاب تهران منجر شد.

امينه اقدس و برادر زاده اش مليجك

به قلم مليجك(گنجشك): من در شب 21 ماه مبارک رمضان در سنه‌ی 1295 هجری قمری در عباس آباد متولد شدم. در تهران. حالا که چهل و هشت سال برم گذشته است این را کتاب می‌کنم. من پسر میرزامحمدخان ملقب به امین‌الخاقان هستم. امین‌الخاقان برادر زبیده‌خانم امینه‌ی اقدس بود. امینه‌ی اقدس یکی از زوجه‌های شاه بود. خیلی متشخص و طرف میل شاه بود. نه به حیث جمال. امینه‌ی اقدس امین شاه بود. جواهرات و نقدینگی و خوراک شاه به دستش بود و زن بسیار امین و درستی بود. مال شاه را خوب جمع‌آوری و ضبط و ربط می‌کرد. از این حیث بیشتر طرف تقرب و التفات بود. گروسی بود. در اوایل حکومت فلان ــ امیرکبیر ــ که حکومت کردستان و گروس با فرهادمیرزای معتمدالدوله بود ناصرالدین‌شاه از او خدمه‌ای خواسته بود. فرهاد میرزای معتمدالدوله امینه‌ی اقدس، یعنی همان زبیده‌خانم را از گروس برای ناصرالدین‌شاه می‌فرستد. آن‌وقت‌ها زعفران‌باجی صندوقدار اندرون بود و جواهرات و نقدینه‌ها و خوراک شاه به دستش بود. خیلی طرف توجه بود و پرستار شاه. امینه‌ی اقدس را به دست سپرده بودند تا تربیتش کند. بعد از یکی دو سال شاه امینه‌ی اقدس را صیغه می‌فرمایند. از آن‌جا که امینه‌ی اقدس خوش‌خدمت و مواظب شاه بود طرف التفات و توجه شاه واقع می‌شود.

غلامعلي بايندر

در سال 1311 ناوهاي ببر، پلنگ، سيمرغ، کرکس، شاهرخ و شهباز (ساخت ايتاليا) تحت فرماندهي ناخدا "غلامعلي بايندر" - اولين فرمانده نيروي دريايي- با کمک کارشناسان ايتاليايي از طريق کانال سوئز، درياي سرخ، اقيانوس هند و درياي عمان عازم خليج فارس شدند و در 14 آبان 1311 در بوشهر لنگر انداختند و تسهيلات پشتيباني ناوها در خرمشهر ايجاد شد.
در پايان وقايع شهريور 1320 انگليسي ها براي از بين بردن نيروي دريايي ايران در جنوب،از جانب شركت نفت آبادان از تمام افسران عالي رتبه ي نيروي دريايي، براي ضيافت شام دعوت كردند. اين پذيرايي تا بعد از نيمه هاي شب به طول انجاميد و در بازگشت ناوهاي ببر و پلنگ هدف توپ هاي دور برد نيروي دريايي انگلستان قرار گرفتند وغرق شدند و دريادار بايندر همراه افسران ديگر نيروي دريايي ايران به شهادت رسيد.

فاضل خان گروسي

متولد 9/3/1254-1198ق. فتحعلی‌شاه به او لقب «فاضل‌خان» را اعطا کرد و سپس او را به منصب جارچی‌باشی- معادل رئیس کل تبلیغات- گماشت. سال‌ها ملازم شاه و شاهزادگان بود و به سبب روایت اشعار دیگران «راوی» تخلص ‌کرد. با شاعر بزرگ رمانتیک روسیه- الکساندر پوشکین- ملاقات کرد و او را تحت تأثیر رفتار موقر خود قرار داد. پوشكين در يادداشتي مي نويسد:
آنچه را كه من امروز از فاضل خان آموختم به اروپاييان هديه مي دهم و آن اينكه بايد در زندگي شوخي و مسخرگي را كنار گذاشت
گرچه فاضل‌خان، شعر نیز می‌سرود، اما چیرگی و ابداع او در نثر است. کوتاهی و صراحت جملات، نوآوری، پرباری و شیرینی کلام از خصوصیات این نثر است و آن چنان جاذب بود که میرزاابوالقاسم قائم مقام خطاب به او نوشت: لم ترعینی مثلکم فاضلاً
تذکره انجمن خاقان: معروف‌ترین اثر فاضل‌خان‌گروسی و یکی از مشهورترین تذکره‌های زمان قاجار است. تألیف آن در سال 1234ق پایان پذیرفته و مشتمل بر یک مقدمه و چهار انجمن- حاوی احوال و اشعار بزرگ‌زادگان سلسله قاجار، شاعران راه یافته به دربار، شاعران سایر دیار، و در پایان احوال و آثار خود مؤلف است. فتحعلی شاه تذکره را بسیار پسندید و دستور داد نسخه‌های متعددی از آن برای اهدا، استنساخ کردند. این تذکره را براساس «تذکره اختر» تألیف اختربیگ گرجی نوشته و نقص آن را جبران ساخته است.

اميرنظام گروسي

حسنعلي خان اميرنظام به مدت شصت و چهار سال بطور مستمر در سطوح مختلف سياسي و نظامي ايران خدمت کرده و مشاغل مهم و پراهميتي چون وزارت فوايد عامه ، سفارت در کشورهاي اروپايي و وزارت ايالت بزرگ آذربايجان را برعهده داشته است . از اين لحاظ وي جز رجال پرنفوذ و کارگزار دوره دوم ناصري است که با در ک عميق از تجددخواهي و برداشت نوين در اداره مملکت ، توانست به اقداماتي دست زند که شرايط مساعد را براي گسترش تفکر نوخواهي و تحولات اجتماعي فراهم آورد. همچنين وي نقش بسزايي در شکل گيري و تحقق بخشيدن به تفکرات تجددگرانه عصر سپهسالار داشت. اما روي ديگر شخصيت وي هنر او در خط و كتابت و ابدا شيوه اميري است
وي از يك طرف شيوه مخصوص به خود، تحرير ريز را ايجاد و رسميت داد و از سوي ديگر اصول متبوع و خوشايند ساده‌نويسي را مرسوم و معمول كرد و با اقدام بزرگ ادبي، تيپ منشيان و فضلاي املا و انشا را از دشواري و فشار طاقت فرساي تصنعات عربي كتابت رهايي بخشيد. اين اصلاحات ابتكاري بزرگ مرد سياست و خط فراموش كردني نيست.
در نتيجه تشويق و حسن پرورش آن حاكم اديب و خوش نگار، اديبان و خوشنويسان بنامي عرض وجود نمودند، تا اينكه چنين شايع است پاره‌اي از شاگردانش در نتيجه ممارست و توجه كامل در رموز مشق و ربط و خطاطي از استاد بزرگوار، پيشرفت بيشتري نموده‌اند، منشات امير نظام حاوي نوشته‌هاي زيبا و نامه‌هاي دلنواز كه در عين حال داراي نكات و رموزات سياسي نيز هست بزرگترين دليل بر مقام شامخ فضل و ادب و فراست او است. همچنين به همت او چاپ مجموعه كليله و دمنه با خط زيباي شادروان فخرالكتاب آقا ميرزا باقرخان انجام پذيرفت و مي‌گويند به دستور او گلستاني نيز به وسيله مرحوم مدرس عالي حاجي ميرزا محمد حسين مكتب‌دار كه در سن يكصد و شانزده سالگي به رحمت ايزدي پيوسته به خط خوش نوشته شده است.
امير نظام در جنگهاي هرات با درجه سرهنگي و سرتيپي با نهايت شجاعت و لياقت شركت نموده و پس از آن به سفارت در لندن انتخاب و اعزام گرديده و در آنجا به سمت سرپرست محصلين در اروپا مواظبت و نظارت امور دانشجويان را نيز به عهده داشته است.
امير نظام وقتي ماموريت يافت مردم آذربايجان را قتل و عام كند، سر باز زد و به تبعيد در كرمان محكوم شد و همانجا از دنيا رفت

شيخ شهاب الدين سهروردي گروسي

شیخ شهاب الدین سهروردی، شيخ اشراق و نماينده فلسفه اشراق در ايران حدود یك قرن پس از تشكیل دومین سلسله ترك - جنگ دندانقان 429 هجری- در روستای سهرورد (سوره برد، به معناي سنگ سرخ) يا( سور بر ديه به معناي روستاي سرخ) از محال بيجار گروس متولد شد كه به گفته دكتر شفیعی كدكنی" این فیلسوف بزرگ و عارف برجسته از افتخارات ایران و مردم كرد محسوب می شود." متاسفانه در حال حاضر اين فيلسوف كرد را از اهالي توابع زنجان معرفي مي كنند كه فاقد سنديت تاريخي است. جالب اينكه اشعار كردي ايشان به گويش گروسي موجود است.

علامه فاضل گروسي

علامه شيخ عبدالحسين فاضل گروسي متخلص به بيحال و معروف به" رساله ناطق" سال 1259 شمسي در بيجار گروس ، متولد شد . مادرش از همان كودكي او را به تحصيل علوم ديني تشويق كرد .
هفت سالي سرگرم تحصيلات مقدماتي در زادگاهش بود و بعد ، براي ادامه ي تحصيلات به حوزه ي علميه ي قزوين سفر كرد و 12 سال در آنجا كسب علم نمود و سپس با باري از اندوخته ها ، رهسپار حوزه ي علميه ي نجف اشرف شد. سي و دو سال تمام در آنجا ، مشغول معلوم كردن مجهولات خويش بود تا جايي كه خود ، به درجه اي اجتهاد رسيد و عالم علومي از قبيل كلام و فلسفه ، هيئت و نجوم ، طب سنتي و رياضيات قديم شد و توانست دانشمند توانايي در زمينه هاي تجويد ، تاريخ ، علم الرجال و ادبيات عرب گردد . در واقع در سراسر عمر پر بركت خود ، به تفهيم همان فرياد نخستين پرداخت و به راستي توانست فريادش را به گوش نسل زمان خويش و حتي نسل هاي بعدي برساند و در نهايت كاتب روزگار ، آخرين ورق از اوراق دفتر عمرش را ، روز 19 بهمن ماه 1324 شمسي ، در سن 65 سالگي نوشت و كتاب زندگيش را تمام كرد.
اگر آن كرد گروسي به دست آرد دل ما را
به طاق ابرويش بخشم دل و جان و سر و پا را
اگر بخشم من از چيزي ز هستي خودم بخشم
نه چون حافظ كه مي بخشد سمرقند و بخارا را
بيحال كتابي در موسيقي شعر دارد كه بي نظير است. مردم شهر او را صاحب كرامات بسياري مي دانند و هم اكنون بقعه وي متبرك و از اماكن مذهبي شهر به حساب مي آيد